۱۳۹۳/۰۲/۱۰

اشتباه

اشتباه
-------
اشتباه از هر نوعی و در هرسطحی که باشد، اشتباه است. بعضی اشتباهات خورد است وبعضی هم کلان؛ ولی من دارم یک اشتباه خ��لی کلان را مرتکب می شوم. می دانم که کاری خوبی نیست، از درس وزنده گی باز می دارد؛ اسیر خیالات و توهم می کند، به... بی-راهه می کشاند. ولی چه کنم „دل„ است دیگ،عاشق شده ، مبهوت نیم-نگاه یک-نفر، اسرار به آواره گی وتعلیق در برهوت چشمانش را دارد، می خواهد اکت„مجنون„ را در آورد. „دل„ است دیگه؛ هوس باز و احساسی. می داند که اشتباه می کند ولی باز هم دنبال "نفرک" را رها نمی کند. وقتی بی تفاوت رد می شود، وقتی نگاهش را دریغ می کند، وقتی لب_خندش را به دیگری هدیه می کند، وقتی سلام را با سکوت جواب می دهد، اوف ! صد بار گفتم که ای„دل غافل!„ اشتباه می کنی؛ به حرفم گوش نداد که نداد.
آهای!!!
می دانم که عشق بزرگ-ترین اشتباه است ولی من ازاین اشتباه خود دارم کم کم لذت می برم، تو هم بیا و از سر „خرشیطان„ پیاده شو، به ما هم اهمیتی ده، تو هم انسان هستی، فرشته ویا حوریه که نیستی، پس یک بار اشتباه کن!

چند دوبیتی

میایی؟
------
برایت دوبیتی سرودم ، کجایی؟
کجایی، چرا دل و دین می ربایی؟
مرا چشم مستت به بی-راهه برد
و آنگه که خندیدی و رفتی؛ میایی؟
خنده کن
-------
بیا نازنین ! کمی خنده کن
دلم را زخوشحالی آکنده کن
بیا و رخ-ات را نشانم بده
بیا مهتاب را تو شرمنده کن
 

بیا !
-----
بیا تا برایت دوبیتی بگویم
وآن عطر پیراهنت راببویم
تو ازجنس زیبایی_ی, نازنین !
بیا تا برای تو خوشی بپویم

۱۳۹۳/۰۱/۱۵

کرزی! جایگاه تومحفوظ است.


کرزی! جایگاه تو محفوظ است.
-------
بادرنظرداشت کم وکاستی ها , فراز ونشیب های سیزده سال تجربه نظام دموکراسی, فرصت اشتراک یافتن توده های مردم اعم اززن ومرد, پیروجوان وتمام اقلیت های قومی ومذهبی ساکن در این کشورِ درانتخاب نمودن وانتخاب شدن, آزادی بیان که حتی تورا مستقیم توهین نمودند وبه سخره گرفتند و توسراپاه چشم گشتی وگوش, می خواهم بگویم که تو رییس جمهوری خوبی بودی. تو برمردم وکشوری فرمان راندی ودرب مکتب ودانشگاه را-اگرچندکه ساختی وسوختاندند- بر روی فرزندان این مرزوبوم باز نمودی که در تاریخ شان جز جنگ وخشونت, توحش وبربریت, انسان-کشی وبرادرکشی, تعصبات قومی , مذهبی , منطقوی وحزبی صفحه ای دیگر نداشت و تو با سیاست محافظه کارانه ات صفحه ای دیگری به رنگ سپید باز نمودی. باآنکه نقطه ضعف های حکومت توخیلی زیاد بود, نمره اول را درفساد اداری وقاچاق وتولیدمواد مخدر درسطح جهان گرفتی وتمام انگشت های انتقاد خارجی وداخلی به طرف تو وکابینه مصلحتی ات بود, ولی تو خوب لب زیردندان گرفتی وهمچنان پایدار ماندی. درک می کنم وقتی مردم و شهروندان کشورت را کشتند, درقندهار روی استیژ گریستی. اگرطالبان را "برادران ناضی" خواندی من درک کردم که باید به تو حق داد, آنها هم "افغان" اند و هم-تبار وازنژادوقوم خودت می باشد که باید دل ناراض آنها را هم بدست می آوردی, چراکه بعد ازریاست جمهوری باز با همان ها باید باشی. زندانیان "بگرام" به امر تو آزاد شد که این کار تو هیچ خوب نبود ولی خودت هم می دانیستی ولی مجبور بودی که درروزهای آخرحکومت خود یک خدمت ناچیزی را به اصطلاح خودت به "برادران ناراضی" ات انجام دهی. پیمان امنیتی را با آمریکا امضا نکردی وبیشترازاین ترس داشتی که نشود چون؛ بزرگان ات که باهربار امضای پیمان ها یک لکه ننگ برجای ماندند, تو هم یادگار برجای بمانی و از امضای پیمان می خواستی به عنوان تضمین درقبال عدم بازخواست وحساب-دهی کمک های هنگفتِ که در جریان حکومت ات ازطرف جامعه جهانی شده بود؛ استفاده نمایی. می دانم که نمی شود یک شبه این وضعیت خفقان را تغیر داد, ولی تو تا حدی تغیر دادی. از تقلب وفساد, از تریاک وقاچاق, ازرشوه و واسطه بازی چیزی نمی گویم, چرا که در این دوصدوشصت سال اخیر این پدیده های شوم تبدیل به یک سنت وفرهنگ شده و فکروذهن این مردم را تخدیر نموده است, تو توان این سنت شکنی را به تنهایی نداشتی. تودر ساختار قدرت ومدیریت از تمام گروه ها وتنظیم های جهادی کار گرفتی و آنها را مدبرانه به دور خود گیرد آوردی. وزارت خانه هایت براساس مصلحت تقسیم شده بود نه براساس شایسته گی, و تو باهمین وزرای مصلحتی ساختی و سوختی در آتش لعن ونفرین دوست ودشمن ات. من کمتر مطلبی در وصف تو ودر رابطه به کارکردهای مثبت تو و دولت تو خوانده ودیده ام, برعکسی کسانی که هیچ نکردند و همه چیز شدند.
گذشته از سیاست, خوش-تیپ وخوش لباس بودی, به فرهنگ افغانی ات ارج می گذاشتی وچون, گاندی با فرهنگ اصیل خودت درصحنه حاضر می شدی , باآنکه کشورت دروضعیت خوب سیاسی واقتصادی نبود ولی توغرورافغانی ات را ازدست نداده همیشه سربلند بودی, یادم نمی رود جریان ملاقات ات رابا رییس جمهورپاکستان "پرویزمشرف". وقتی قرار بود دست بدهید و او دریک دست اش شمشیر را به طور سمبولیک گرفته بود ویک دست اش را به طرف تو دراز کرد, تو باچالاکی وهوشیارانه ازینکه بی ادبی هم نشود؛ کلاه "قره قولی" ات را ازسرت گرفته چون؛ او یک دست خود را دراز نمودی وبا دودست دراستقبال یک دست نرفتی. برای من این افتخار بود درمقابل رییس جمهوری کشوری که کشورم را هیچ می پنداشت کم نیاوردی. درمجمع سازمان ملل با "چپن" افغانی ات درصحنه حاضر می شدی, لباس ات سنتی بود ولی فکر نو ومدرن به سر داشتی. سخنان ات هیچ وقت جدی نبود وبیشتر به فکاهی می ماند, درکنفرانس های خبری وسخنرانی های رسمی ات چنین؛‌ می گفتی: " او آمریکا بری اردوی ما طیاره جنگی بتی وگرنه از روسیه می گیریم. و یا, اوطالب بس است دیگه کشتن ره بس کو وگرنه خودم به تنهایی میایم د پاکستان درِ خانه ات باز مه می فامم وتو. یا اینکه, اسپنتا! تو گپ نزو باش که خود مردم تصمیم بیگیره و اینجا سرزمین شیران است و ما شیران هستیم." چشمک های تو درموقع سخنرانی سوژه ای جالب بود, همیشه لبخند می زدی. درزن گرفتن برعکس شاهان وسلاطین گذشته , رهبران احزاب وسیاسیون کنونی, به یک "زینت کرزی" قانع شدی. خلاصه اینکه برای مردم ناامید ازهمه چیز وازهر زعیم, رییس جمهوری خوبی بودی, حال که وقت رفتن ات فرارسیده از بدی ها ونقطه ضعف های که داشتی نمی گویم. تو به اندازه کافی دراین سیزده سال توهین شده وبا کلمات نامناسب نوازش داده شده ای ولی جایگاه تو در تاریخ معاصر کشور محفوظ است. خواسته یا ناخواسته اولین زعیم این کشور هستی که حاضر به انتقال قدرت ازطریق انتخابات وشکل مسالمت آمیز آن شده ای. خدمات تو در راستایی تکنولوژی , آموزش وپرورش, تأمین امنیت, آزادی بیان ورسانه ها, تلاش در راه تأمین صلح, وبسا موارد اساسی که کارکردهای تو در این دهه ای گذشته بوده, فراموش ناشدنی و قابل قدر می باشد و جایگاه تو محفوظ است.

عباس عارفی/ 15 / 1 / 93 هرات