۱۳۹۴/۰۷/۱۱

سقوط...

رییسِ مرتجع دولت تقلب که وقتی اکتِ مذهبی‌بودن را می‌کند، و مذهب که حقانیت را فقط با نماینده‌های مذهب می‌داند و بس؛ بااین بازخورد روشن است که هیچ گونه اراده‌ی برای نابودی طالبان و تفکر طالبانی در درون این دولتِ تقلب و فاسد، و همچنان در نزدِ عامِ مردم وجود ندارد، چرا که همه در هرصورت برای رضایت خدای واحد می‌جنگند که برای همه تعریف همانی دارد. همه در درون توهمی می‌لولند و به پای بت‌واره‌ی خود را قربانی می‌کنند که از سرِ جهالت برای خود ساخته اند و ایمان آورده اند که زنده شده اند تا برای او بمیرند، نه این‌که زنده شده اند تا برای خود زنده‌گی کنند. حالا این باورِ خشن طالبانی‌ در رگ و خون گرداننده‌گان قدرت و بازی‌گران سیاست ریشه دوانده و در واقع ارگ‌نشینان و تمام افرادی که درِ قدرت‌خانه‌های کابل بر چوکی‌ها نشسته اند، به نوعی طالب اند. و هم‌چنان این شرکت سهامیِ سیاستِ سیاه(حکومت وحدت ملی) برساخت اراده‌ی جامعه‌ی متقلب و فاسد و طالبانی است که با فکر طالبانی به بربریت و توحشِ خویش خوش اند و به دام جهل وِ تباهی فرو رفته اند. این وضعیت وحشت‌ناک در واقع سرنوشت محتوم مردمی است که هیچ نوع اراده‌ی تغییر اساسی در باورهای خرافی شان نیست. با این‌همه با همچون وضعیتِ وخیم باید تا پایان جریانِ تاریخِ شب‌گون، انحطاط و بربریت اعتقادی برویم تا شاید به آغاز نو برسیم. نسلِ خشن و دارنده‌ تفکر طالبانیسم را باید فکرِ طالبانی‌ای خودِ شان نابود کنند تا شاید اُفق دیگری بر نسل نو گشوده شود. تا در باورِ عامِ مردم تغییرات نیاید، هیچ امیدی به ظهور روشنایی نیست و همه‌ محکوم به سقوط هستیم. اگر این وضعیت وخیم و وحشت‌ناک در مناطق جنوب، شرق و شمال افغانستان استیلاء یافته است و این رخدادهای شوم امکان‌پذیر می‌شود، حتمن عامِ مردم با طالبان همکار است و از طالبان زیاد هم بد شان نمی‌آیند.

هیچ نظری موجود نیست: