۱۳۹۳/۰۸/۰۱

دگماتیسم

نقد و انتقاد در نفس خود سازنده است و از شخص نقاد به عنوان عصیانگر زمان اش می توان نام برد که قابل قدر و احترام است، چرا که باعث تحریک و پویایی جامعه می شود. وقتی نقد و انتقاد نباشد و سخن چرب و امالی حاکم شود، جامعه به سوی رکود و ایستایی می رود. اما، نقد را از هیولای همچون؛ دگماتیسم و دگم اندیشی باید تمیز داد، نفی همه جز خود و به همه چیز بدبین بودن و با رویکرد نهیلیستی به پدیده ها دیدن_پوچ انگاری همه جز پدیده های مربوط به خود و قوم نژاد و آنهای که به سود اش است، حتی با نهیلیسم هم مغایرت دارد_ را نباید نقد نام نهاد. برخورد اکثر منتقدین با رویدادها و پدیده های که واقع می شود، برخورد انتقادی نیست، بل آن را می شود «برخورد دگماتیک» نام نهاد. دگماتیسم از نظر سروش، «نه به عنوان یک عقیده، بلکه به عنوان یک روش مذموم و محکوم است که به شخص تلقین می کند که چگونه به دور عقل خود حصارکشی کند و روشی است که راه فرار را از انتقاد می آموزد.» دگماتیسم به دو نوع تبارز پیدا می کند. «دگماتیسم بی نقاب» و «دگماتیسم نقاب دار». نوع دوم_دگماتیسم نقاب دار_ را در چند سطر نمی شود کنکاش نمود و نیازی به بحث بیشتر و موشکافی بیشتر دارد و همچنان سیاق و زمینه ی آن در شرایط کنونی نزد قلم به دستان و اصحاب انتقاد کشور ما ، فراهم نمی باشد. چرا که در آن سطح از خرد و آگاهی نرسیده اند که بتوانند به طور اساسی و اندیشه ی، اندیشه ها و ایدئولوژی های حاکم را نفی و طرد کنند. اما، نوع اول_دگماتیسم بی نقاب_ باورهای اصحاب قلم را تسخیر کرده است و بی هیچ دلیل و منطق بر دیگران می تازند و نفی می کنند. دگماتیسم بی نقاب؛ بی پیرایه با تعصب کور و خشن جلوه گر می شود و جز عقیده ی غبار آلود خود، هیچ عقیده و سخن دیگر را نمی پذیرد. پی آیند این نوع برخورد دگماتیک بی نقاب، آشوب و خفقان است و محرک تشدید بحران می شود. نمونه ی این نوع برخورد دگماتیک بی نقاب را در جریان انتخابات و به خصوص در این چند روز گذشته شاهد بودیم که چطور بعضی به توجیه آشوب و وحشی گری و اوباشگری در روز سالگرد احمد شاه مسعود و همچنان برخورد تند جانب دیگر که جز بوی گند تعصب نمی دهد. اما، بدون اینکه به روزها و شب های محرم و آشوب گری های روزهای استقلال ایران و جشن آن در کابل و ... که جز بطالت و بلاهت بیش نبوده و برآیند آن منتج به کینه توزی و خشونت شده است. تنها به چند موردی خلاصه نمی شود، اگر کمی با نگاه عمیق و ژرف به برخورد اصحاب قلم به رخدادها و رویدادها بنگریم، جز برخورد دگماتیک نیست و این راه بیرون رفت از این لجن کاری ها و کثافت کاری ها نیست.
پ.ن: دوستان شاید این یادداشت را دگماتیک بدانند. اما، واقع این است که من هم جز از همین جو و محیط هستم.

هیچ نظری موجود نیست: