۱۳۹۳/۰۸/۰۳

بیهوده

وقتی رد شد، اندامش را برانداز کردم، سبکی وزن سینه هایش را حدس زدم و آن لب پایین پوف کرده اش را از دور با دندان گرفتم. صدایی شنیدم که گفت: "او بیگانه است". آری! من بیگانه بودم و می پنداشتم که دوست داشتن معنای ندارد، درمن همه چیز پوچ و بیهوده بود.

هیچ نظری موجود نیست: