الف شکاف
یادداشت های عباس نسین (عارفی)
۱۳۹۳/۰۸/۰۳
بیهوده
وقتی رد شد، اندامش را برانداز کردم، سبکی وزن سینه هایش را حدس زدم و آن لب پایین پوف کرده اش را از دور با دندان گرفتم. صدایی شنیدم که گفت: "او بیگانه است". آری! من بیگانه بودم و می پنداشتم که دوست داشتن معنای ندارد، درمن همه چیز پوچ و بیهوده بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر