۱۳۹۴/۱۰/۲۰

خوانشِ مردار

هیچ پدیده‌ای در ذاتِ خود مردار و نامردار نیست، مگر این‌که آدم‌های «نشئه!» قضاوت کنند_آدم‌ها خیلی‌وقت‌ها نشئه و از خودبیگانه اند؛ با استعمال مواد مخدر، با توهم، خواب دیدن و دین‌داری و...نشئه می‌شوند که در این حالت کنترول از دست شان می‌روند، تلوتلو می‌خورند، خم‌خم و چورچور می‌کنند و یا همین‌طوری هرچیزی به دهن شان آمد می‌گویند و گفته‌هایش را نیک، خوب و نامردار می‌پندارند، هر پاسخِ مخالف را که در همچون حالت دریافت نمایند مردار تلقی می‌کنند_ و با معیارِ ارزش‌ها و باورهای مردار کهِ خودشان ساخته و جامعه‌ی که در آن زندگی می‌کنند، از یک پدیده خوانشِ مردار و نامردار می‌داشته باشند. مردار و نامرداری وقتی‌ نمود می‌یابد که کنش و واکنشِ مردارِ ما بر بنیادِ خوانش غلطِ از یک پدیده رقم خورد، مردار و نامرداری در واقع قضاوت و پاسخ است. امّا مردارتر از همه قضاوت و پاسخ‌های است که در ظل مسئله‌ی دین و الاهیات مطرح می‌شود. مردارترین آدم‌ها کسانی‌اند که با آن فکرِ «بزغاله»ی شان دیگری را مردار می‌دانند و خودشان را نامردار. بهتر آن خواهد بود که نامردار کسانی را بدانیم که خنثی هستند ‌و اگر لازم به گفتن شد، می‌گویند؛ ما نمی‌دانیم چه مردار است و چه مردار نیست.

هیچ نظری موجود نیست: